گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلدششم
[سوره هود ( 11 ): آیه 106 ] ...



ص : 140
( فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ ( 106
چنانچه فرماید:
فَأَمَّا الَّذِینَ شَقُوا فَفِی النَّارِ: پس اما آنانکه بدبخت شدند به ارتکاب
ص: 141
معاصی و کفر، پس به استحقاقشان عذاب را و جزاي قبیحه اعمال ایشان داخل شوند در جهنم.
تبصره: توصیف ایشان به شقاوت قبل از دخول جهنم به جهت آن است که ایشان بر حالی هستند که میکشاند آنها را به جهنم.
-1 مراد آنست که کسی که معلوم است از حالش «1» : و اما حدیث مروي از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله: الشّ قیّ شقیّ فی بطن امّه
که شقی میشود به سبب ارتکاب قبایحی که مؤدي شود به آتش. 2- شقی شقی است در شکم زمین که قبر باشد، یعنی هر که در
یعنی شقی کسی « فَأُمُّهُ هاوِیَۀٌ » جهنم است لقوله تعالی « امّ » دنیا به حالت شقاوت بمیرد در قبر هم حکم به شقاوت او شود. 3- مراد از
ام الکتاب و لوح محفوظ است، یعنی شقی در امّ الکتاب شقی باشد و ثبوت در آن « امّ » است که به جهنم مخلد گردد. 4- مراد از
ملازم با شقاوت نیست، زیرا شقاوت از مکتسبات بنده میباشد. 5- مراد علم الهی است، یعنی شقی در علم سبحانی شقی باشد و
«2» . لکن علم ازلی موجب شقاوت شخص نخواهد شد، و به همین نحو معنی: السّعید سعید فی بطن امّه
لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ وَ شَهِیقٌ: مر ایشان را است در جهنم فریاد سخت و نالهزار.
دلالت است بر « زفیر و شهیق » آخر آن، تشبیه فرموده فریاد اشقیا را به انکر اصوات. یا مراد از « شهیق » مبدأ صوت حمار و « زفیر »
شدت غم و غصه و کربت آنها و تشبیه به حال کسی که حرارت بر قلب او مستولی و روح او متحسّر شده.
[سوره هود ( 11 ): آیه 107 ] ... ص : 141
صفحه 90 از 241
( خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ ( 107
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار ج 5 ص 153 ، و ص 157 ، و ج 77 ص 176 . و توحید صدوق ص 356 )
2) مدارك سابق. )
ص: 142
خالِدِینَ فِیها: در حالی که جاوید و همیشه باشند در آن آتش جهنم با ناله و فغان. ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ: مادامی که باقی
باشند آسمانها و زمینها. این تعبیر است از تأبید و همیشگی، چنانچه در عرف عرب مستعمل است اینگونه تمثیلات براي مبالغه در
یا آنکه مراد از سماء و ارض، فوق و تحت باشد که هر « و ما لاح الجدیدان » .« لافعل ما دامت السّموات و الارض » : دوام مثل قولهم
چه تو را سایه کند آسمان، و هر چه تو را بردارد، زمین تو باشد. پس معنی آنکه مادامی که فوق و تحت باشد اشقیا در جهنم باشند.
إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ:
مگر آنچه را که خواهد پروردگار تو که ایشان را از عذاب آتش به عذاب زمهریر یا غیر آن معذب سازد، چه جهنم را انواع عذاب
و عقوبت باشد که یکی از آنها آتش است (بنابراین استثناء از خلود نار باشد در عذاب نار، نه از خلود در جهنم).
تنبیه: اقوال دیگر:
-1 مراد به استثناء آن اوقات قبل از دخول جهنم باشد از دنیا و برزخ و موقف قیامت.
-2 کفار معذب باشند به عذاب خاص در کمیت و کیفیت الّا آنکه خدا خواهد ایشان را به عذابی مضاعف معذب سازد (بنابراین
به معنی واو باشد بنابر قول فرّاء). « الّا »
-3 انقطاع عذاب آنها را معلق به مشیت ساخته و مشیت هرگز به آن تعلق نیابد، پس همیشه در جهنم باشند زیرا تعلیق به محال،
محال است.
-4 استثناء، نقصان مدت نیست بلکه تنبیه باشد بر آنکه عذاب و ترك عذاب آنها به مشیت و اراده الهی است و دیگري را بر آن
قدرت و تمکن نباشد.
-5 استثناء از زفیر و شهیق باشد، و آن دو نوع عذاب است، یعنی آنها را زفیر و شهیق باشد مگر آنچه خداي خواهد از انواع عذاب
به معنی سوي باشد). « الا » (بنابراین
-6 مراد به اشقیا کفار و فساق مؤمنین باشد و مستثنی کفار اهل توحید که بعد از مدتی عذاب به بهشت درآیند، و اینقدر کافی
است در صحت استثنا
ص: 143
زیرا: در زوال حکم از کلّ کافی است زوال بعض از آن. و ضحاك از ابن عباس نقل نموده که مراد به اشقیا در این آیه گروهی
مخصوصند از اهل توحید که حق تعالی ایشان را در جهنم به قدر گناهشان معذب سازد و بعد از آن به بهشت ببرد، پس ایشان در
حالتی شقی و در حالتی سعید باشند.
إِنَّ رَبَّکَ فَعَّالٌ لِما یُرِیدُ: بدرستی که پروردگار تو به جا آورد مر آنچه را که میخواهد و او را هیچ مانعی نیست اراده آنچه خواهد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 108 ] ... ص : 143
( وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّۀِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذٍ ( 108
بعد از آن حکم سعدا را فرماید:
صفحه 91 از 241
وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا: و اما آنانکه نیکبخت شدند به سبب طاعات الهی و اجتناب از معاصی. فَفِی الْجَنَّۀِ خالِدِینَ فِیها: پس در بهشت
مکان یابند در حالتی که جاوید و همیشگی باشند در آن. ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ:
مادامی که باقی باشند آسمانها و زمینها. کنایه از این است که أبد الآباد در بهشت خواهند بود، یا تا مادامی که جهت فوق و تحت
باشد، ایشان در آن مخلّدند. إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ: مگر آنچه را که خواهد پروردگار تو از تغییر نوعی از نعیم به نوعی دیگر و تبدیل
رتبهاي که فراخور عملشان باشد به مرتبه بالاتر. یا مراد تعلیق شیء به امر محال که آن مشیت الهی باشد به خروج ایشان از بهشت. و
سایر وجوه مذکوره آیه قبل الّا وجه اخیر که در اینجا نباشد به سبب اجماع امّت بر اینکه مستحق بهشت البته داخل در بهشت، و
و در «1» . خروجی بعد از دخول نباشد. در زاد المسیر گوید: این استثنائی است که حق تعالی آن را به فعل نیاورد
__________________________________________________
. 1) در تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 456 )
ص: 144
معالم ذکر نموده که: خداي تعالی بدین استثنا داناتر است و دالّ اینکه استثنا حمل به ظاهر خود نباشد فرمایش بعد آن: عَطاءً غَیْرَ
«1» . مَجْذُوذٍ: عطائی است بریده نشده، یعنی ممتد است الی غیر النهایه
که: مراد عذاب اهل شقاوت در آتش دنیا است قبل از قیامت، و «2» تتمه: علی بن ابراهیم قمی رحمه الله در تفسیر این دو آیه فرماید
مراد به جنت اهل سعادت بهشت دنیا است که ارواح مؤمنین در آنجا منتقل شود. و این آیه رد است کسی را که منکر عذاب قبر و
به ظاهر معنی خود باشد، زیرا عذاب و « ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ » ثواب و عقاب عالم برزخ میباشد. بنابراین تفسیر فرمایش
ثواب برزخی مادامی است که آسمان و زمین باقی باشد که پس از انهدام آنها قیامت قائم شود و قوله إِلَّا ما شاءَ رَبُّکَ ممکن استثناء
زمان موقف و محاسبه باشد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 109 ] ... ص : 144
( فَلا تَکُ فِی مِرْیَۀٍ مِمَّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ ( 109
وجه تنظیم: چون حق تعالی بیان فرمود اخبار امم گذشته و اهلاك ایشان بسبب کفر و طغیان و تعذیب آنان به عذاب دنیا و آخرت،
در عقب آن به جهت تسلیه خاطر مبارك پیغمبر و تهدید کفار مکه بیان فرماید:
فَلا تَکُ فِی مِرْیَۀٍ: (خطاب به حضرت پیغمبر و مراد امتند) یعنی بعد از آنکه احوال امم سابق و بدي عاقبت آنها را دانستی، پس در
شک مباش.
__________________________________________________
1) همان مصدر. )
. 2) تفسیر قمی ج 1 ص 338 )
ص: 145
مِمَّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ: از آنچه میپرستند این مشرکان در آنکه عبادت آنها گمراهی و عاقبت به هلاکت افتند، چنان که کفر امم گذشته
موجب عذابشان گردید. یا شک مکنید از حال معبودان آنها در آن که ضرر بدیشان رسانند نه نفع.
ما یَعْبُدُونَ: پرستش نمیکنند مشرکان، إِلَّا کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ: مگر آنچه میپرستیدند پدرانشان پیشتر از این از بتان و اوثان، و
به شما رسیده آنچه به گذشتگان وارد آمد از انواع نکال و عقاب، پس حال اینها نیز چنان خواهد بود چه تماثل در اسباب، مقتضی
تماثل در مسببات است. وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ: و بدرستی که ما به اتمام رسانندهایم به ایشان بهره ایشان را از عذابی که
صفحه 92 از 241
مستوجبند، چنانچه به پدرانشان رسانیدیم در حالتی که کمیت و کیفیت عذابشان کاسته نباشد.
تبصره: آیه شریفه نهی است از عبادت اصنام و مذمت و ملامت بتپرستان و تهدید و وعید ایشان و آنان که تقلید پدران خود کنند
در اصول ادیان و خذلان طریقه باطله ایشان.
[سوره هود ( 11 ): آیه 110 ] ... ص : 145
( وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فِیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَۀٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ ( 110
بعد از آن تسلیه خاطر حضرت را در اختلاف امت در صحت قول و نبوت او فرماید که این اختصاص به زمان تو ندارد بلکه نسبت
به انبیاي سلف همچنین نمودند:
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ: و هر آینه بتحقیق عطا فرمودیم موسی علیه السّلام را کتاب تورات و او را به رسالت مبعوث ساختیم.
فَاخْتُلِفَ فِیهِ: پس مختلف شدند در آن، یعنی قوم او اختلاف کردند، بعضی ایمان آوردند و گروهی کافر شدند، چنانچه قوم تو در
قرآن و نبوت مختلف شدند، پس اندوهگین مباش و
ص: 146
آزرده خاطر مشو. وَ لَوْ لا کَلِمَ ۀٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ: و اگر نبود کلمهاي که پیشی گرفته از جانب پروردگار تو بتأخیر عذاب آنها تا
قیامت به جهت حکمت و مصلحت، لَقُضِ یَ بَیْنَهُمْ: هر آینه حکم شدي در دنیا میان ایشان به ثواب و عقاب تا مبطل به عذاب
استیصال مبتلا گشتی و محقّ از آن نجات یافتی و بدین جهت امتیاز بین حق و باطل واقع شدي. وَ إِنَّهُمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ: و
بدرستی که کفار قوم همه در شک هستند از این قرآن، شکی که نفس را مضطرب و عقل را شوریده و یقین را زایل کند، یا قوم
موسی در شکّند از نبوت تو یا از قرآن.
[سوره هود ( 11 ): آیه 111 ] ... ص : 146
( وَ إِنَّ کُ  لا لَمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ( 111
وَ إِنَّ کُلا: و بدرستی که همه مختلفان که مؤمنند و کافر، خواه از امت تو یا قوم موسی یا سایر امم، لَمَّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ أَعْمالَهُمْ:
هرآینه البته البته همه کس را تمام بدهد پروردگار تو جزاي اعمال ایشان را، یا هیچکس نباشد الّا آنکه خداي تعالی او را جزاي
عمل به تمامی بدهد، نیکی را جزاي خیر و بدي را پاداش بدي. إِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبِیرٌ: بدرستی که ذات احدیت به آنچه میکنند دانا
و آگاه است به درونه کارها و چیزي از او فوت نشود اگرچه اخفی باشد تا وافیا جزا را مترتب سازد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 112 ] ... ص : 146
( فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ( 112
چون حق تعالی بیان فرمود امر مخالفان را در توحید و نبوت و اطناب کلام در شرح وعد و وعید، در عقب آن رسول خود را امر به
استقامت در تبلیغ رسالت و
ص: 147
بیان شرایع به نحو اتم و قیام به وظایف عبادات بدون افراط و تفریط که مفوّت حقوق او است فرمود:
فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ: پس مستقیم باش چنانچه امر شدهاي تو. وَ مَنْ تابَ مَعَکَ: و باید مستقیم شوند آنانکه باز گشتهاند از کفر، و
ایمان آوردهاند به تو.
صفحه 93 از 241
وَ لا تَطْغَوْا: و سرکشی مکنید از امر الهی و بیرون مروید از حدود سبحانی به زیاده و نقصان. إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ: بدرستی که خداي
متعال به آنچه بجا میآورید بیناست، پس مجازات فرماید شما را بر آن. این کلام در معنی تعلیل امر و نهی است، یعنی چون حق
سبحانه بینا باشد بر احوال شما، پس از او بترسید و در اوامر و نواهی او منقاد باشید.
تنبیه: آیه شریفه رکن اعظم دیانت را که استقامت است بیان میفرماید. و مستقیم بر دین قویم کسی است که بر اوامر و نواهی الهی
راسخ و ثابت قدم و مانند کوه در تهاجم سیلاب حوادث و وزیدن بادهاي مخالف متزلزل نگردد، و لذا فرمودهاند: المؤمن کالجبل
«1» . لا تحرّکه العواصف
«2» . قشیري گفته: مستقیم آن کس است که از راه حق برنگردد و به سر منزل مقصود برسد
«3» . جرجانی گوید: طالب کرامت مباش، طالب استقامت باش
محمد بن فضل گفته: آن چیزي که به بود او همه نیکوها نیکو شود و بر نبودي آن همه زشتیها زشت شود، استقامت است بدلیل:
«4» .« فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ »
بزرگی را پرسیدند: کدام عمل فاضلتر است؟ فرمود: استقامت.
گفت: حقیقت استقامت سلوك است در جمیع احوال بر جاده حق بر آن وجه که «5» ؟ ابو علی دقاق را از معنی استقامت پرسیدند
مأمور و مرضی او
__________________________________________________
1) تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 458 طبع علمیه اسلامیه. )
2) همان مصدر. )
3) همان مصدر. )
4) همان مصدر. )
5) همان مصدر. )
ص: 148
سبحانه باشد و به هیچ وجه من الوجوه شایبه اعوجاج و انحراف نداشته و از تطرّق افراط و تفریط محفوظ باشد و چشم دل از
ماسوي بازداشته متوجه مولی باشد. و این در غایت عسر است، لذا در جمیع قرآن هیچ آیتی بر آن حضرت دشوارتر از این کریمه
که نازل نشد بر رسول اکرم در جمیع قرآن آیهاي که شدیدتر و سختتر باشد بر آن سرور «1» نبوده، چنانچه ابن عباس نقل نموده
«2» . از این آیه، و از آن حضرت پرسیدند چه زود پیري به شما آمد؟ فرمود: شیّبتنی سورة هود یعنی سوره هود مرا پیر نمود
حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله را در خواب دیدم، پرسیدم: سبب پیري شما از سوره هود چه چیز «3» : ابو علی نسوي گوید
.« فاستقم کما امرت » : است؟ فرمود
لو صلّیتم حتّی تکونوا کالحنایا و صمتم «4» : واحدي به اسناد خود از ابراهیم بن ادهم از مالک دینار از ابو مسلم جولانی نقل نموده
حتّی تکونوا کالاوتار ثمّ کان الاثنان احبّ الیکم من الواحد لم تبلغوا حدّ الاستقامۀ. یعنی اگر نماز گزارید بحدي که مانند منحنیان
شوید و روزه دارید به اندازهاي که مثل ریسمان گردید از لاغري، در چنین حالی پرستش دوگانه محبوبتر باشد نزد شما از ستایش
یگانه، نرسیدهاید مرتبه استقامت را.
شخص مؤمن علاقهمند به دیانت در تهاجم فتن و محن به سبب استقامت و ثبات، هر آینه گوي سعادت را از میانه ربوده، سر آمد
اقران و مقرب درگاه حضرت منان گردد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 113 ] ... ص : 148
صفحه 94 از 241
( وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ ( 113
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 199 )
2) مصدر سابق. [...] )
. 3) تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 458 )
. 4) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 199 )
ص: 149
بعد از امر به استقامت منع از مداهنه در امور دینیه و میل به اهل ظلمه را نهی فرماید:
وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا: و میل اندك مکنید به سوي آنان که ستم کردند بر خود و بر غیر خود به شرك و کفر و گمراهی و
سرکشی مانند تزیّی به زيّ ایشان و تعظیم ذکر آنها. و اختلاط با ایشان و طمع در هدایاي ایشان و مداهنه نمودن با آنها، چه جاي
قتاده گوید: «1» . میل بسیار و معاونت ایشان در ظلم و راضی و شریک شدن با آنان. ابو العالیه گفت: راضی به عمل ایشان مباشید
«3» . نزد ابن کیسان- با آنها مسکن نگیرید «2» . ملحق به آنها مشوید
زمخشري در کشاف گوید: نهی شامل است مجالست و مصاحبت و ذکر ایشان و ملاقات و دیدن آنها و تشبه به ایشان و مداهنه با
«4» . آنان و تعظیم ایشان
فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ: پس برسد و مماسّ کند شما را آتش جهنم هرگاه رکون و میل کمی کنید به ستمکاران، پس چگونه باشد حال شما
اگر اعتماد و اتکال و مساعدت و معاونت آنها نمائید. و به جهت مبالغه در تهدید رکون میفرماید: وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ:
و نیست مر شما را بجز ذات احدیت الهی دوستانی که عذاب از شما باز دارند. ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ: پس یاري کرده نشوید، چه حکمت
سبحانی موجب تعذیب ظلمه و ستمکاران است.
تنبیه: آیه شریفه ابلغ است در نهی از ظلم و تهدید بر آن، و خطاب به مؤمنان است به جهت تثبّت آنان بر استقامت میل به یکی از
طرفین افراط و تفریط. و ظلم هم عبارت است از قرار دادن چیزي در غیر محل آن. و ظلم اعم است از آنکه
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتح ج 6 ص 328 )
2) همان مصدر. )
3) همان مصدر. )
. 4) تفسیر کشاف ج 2 ص 433 )
ص: 150
بر نفس خود باشد به ارتکاب معاصی یا بر غیر خود بر وجه تعدي. و آیه شریفه شامل باشد عامل به ظلم و معین بر ظلم و راضی به
ظلم را و هر سه شریکند.
«1» . چنانچه در کافی از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: العامل بالظلم و المعین له و الرّاضی به شرکاء ثلاثۀ
در تفسیر ابو الفتوح رازي رحمه الله روایت شده که چون روز قیامت شود:
منادي از قبل رب العزة «2» : نادي مناد این الظّلمۀ و اعوان الظّلمۀ حتّی من لاق لهم دواة او برئ لهم قلما فجمعهم فی تابوت من نار
ندا کند: کجا هستند ظالمان و یاران ظلمه جمع کنید آنها را حتی کسی که لیقه به دوات آنها نموده یا قلمی تراشیده، پس همه را
صفحه 95 از 241
در تابوتی آتشی و در قعر جهنم جاي دهند.
نشستن بر سر مردارها بهتر است تا قاري شدن بر در سراي ظلمه و اعوان ظلمه. وزیر عراق اقتدا به «3» : محمد بن مسلم زیّات فرموده
موفق بیهوش شده بیفتاد، چون به هوش « وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ » امامی نمود، امام جماعت آیه شریفه قرائت نمود
«4» . آمد او را از کیفیت سؤال کردند گفت: این آیه در باره کسی است که رکون به ظالمین دارد، پس حال ظالمان چگونه باشد
[سوره هود ( 11 ): آیه 114 ] ... ص : 150
( وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْري لِلذَّاکِرِینَ ( 114
و چون توجه به نماز، مثمر رقت قلب و خوف و خشیت مستلزم ترك ظلم و ارتکاب قبایح و اکتساب سیئات است، لذا در عقب آن
امر به نماز فرماید:
__________________________________________________
. 1) کافی ج 2 ص 333 و خصال باب الثلاثۀ حدیث 63 ج 1 ص 126 )
. 2) تفسیر ابو الفتوح ج 6 ص 328 )
. 3) تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 459 )
. 4) همان مصدر ص 460 )
ص: 151
وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ: و بر پاي دارید نماز را با شرایط و ارکان در دو طرف روز. وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ: و در ساعات از شب که
نزدیک به روز است.
مراد به نماز در دو طرف روز نماز صبح و مغرب، و مراد از بعضی ساعات شب نماز عشاء است و ترك «1» نزد ابن عباس و ابن زید
ذکر ظهر و عصر، یا به جهت ظهور آن دو کأنّه فرموده نماز دو طرف روز با معروفه آن، یا مذکورند به تبع طرف اخیر، زیرا این دو
و دلوك شمس زوال او است و « أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلی غَسَقِ اللَّیْلِ » بعد از زوال، پس اقرب به آنند. خداي تعالی فرمود
-2 مراد نماز دو طرف روز صبح و ظهر و عصر، و مراد زلف لیل نماز مغرب و «2» . این قول مروي از حضرت باقر علیه السّلام باشد
عشا، زیرا طرف شیء از شیء باشد و نماز مغرب از روز نیست. 3- بنابر آنکه عبارت باشد از طلوع فجر صادق تا ذهاب حمره
« زلفا من اللّیل » مشرقیه، مراد دو طرف روز هر دو نصف روز است، پس نماز صبح در نصف اول و باقی در نصف آخر و مراد به
طاعاتی که قرب به بعض از شب باشد یعنی نوافل شب.
.« طرفی النّهار » عطف باشد به صلاة نه بر طرفی النّهار و بنابر دو قول اوّل عطف است بر « زلفا » نکته: بنابراین، قوله
إِنَّ الْحَسَ ناتِ: بدرستی که نیکوئیها که نماز پنجگانه است. یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ: ببرد و محو کند بدیها را. در انوار فرموده در آیه دو قول
دوم- مکفر خطیئات « انّ الصّلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر » است: یکی آنکه نماز واجبه لطف باشد در ترك سیئات چنانچه فرموده
است که از بنده واقع شده، حق تعالی به برکت نماز یومیه آنها را مؤاخذه نفرماید.
که حضرت «3» و احادیث بسیار در این باب واقع شده از جمله روایت ابو حمزه ثمالی از احدهما علیهما السلام در حدیث طویل
امیر المؤمنین علیه السّلام روزي
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 200 )
2) همان مصدر. )
صفحه 96 از 241
. 3) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 201 )
ص: 152
به اصحاب فرمود: کدام آیه امیدوار کنندهتر از آیات دیگر باشد؟ بعضی گفتند:
یا عِبادِيَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی » : فرمود: نیکو است اما ارجی این نیست. گفتند « إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ »
فرمود: نیکو، اما ارجی نباشد. بعد گفتند: به خدا نزد ما آیتی دیگر نیست که ما دانسته باشیم که ارجی باشد. « أَنْفُسِهِمْ
الخ) امیدوار کنندهترین آیتی است در قرآن. به ) « أَقِمِ الصَّلاةَ » حضرت فرمود: شنیدم دوست خودم رسول خدا را که فرمود: آیه
خدائی که مرا بشیر و نذیر گردانید اگر یکی از شما قیام نماید به وضو، ذنوب آن اعضا ساقط شود، و به توجه قبله گناهانش
آمرزیده شود، و هیچ سیئه بر صحیفه عملش نماند، و همچنین ما بین دو نماز. بعد فرمود: یا علی منزلت نماز پنجگانه براي امت من
مانند نهري است بر در خانه شخص اگر بدنش چرك باشد و هر روز پنج مرتبه در آن نهر غسل نماید هیچ چرکی باقی ماند؟
«1» . گفتم: نه. فرمود: هم چنین به خداي قسم نماز پنجگانه براي امت من
تنبیه: اصحاب ما امامیه از ابن محبوب نقل نموده که ابراهیم کرخی گفت:
خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم، مردي آمد از اهل مدینه، حضرت فرمود:
از کجا میآئی؟ گفت: از فلان موضع. فرمود: باید که آمدن و رفتن تو در شب و روز موافق رضاي الهی باشد نه بر وجه معصیت، و
بدان با تو ملک بزرگوار موکل، و حفظ عمل تو نماید، مطلع است بر هر چه از مردمان مخفی کنی، باید که هیچ گناهی را کوچک
نشماري اگرچه صغیره باشد، چه آن، روزي به تو بدي رساند و هیچ حسنه را حقیر ندانی اگرچه کم باشد، چه آن، روزي تو را
خشنود گرداند و بدان که هیچ چیز نیست که ندامت آن اسرع و بدي عاقبت آن اضر باشد از معصیت و هیچ چیزي اسرع نباشد در
«2» .« إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ » محو خطیئه از حسنه و اینست فرمایش الهی
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر عیاشی ج 2 ص 161 ، و بحارج 82 ص 220 )
. 2) تفسیر عیاشی ج 2 ص 162 و 163 )
ص: 153
ذلِکَ ذِکْري لِلذَّاکِرِینَ: آن امر به استقامت و اقامه نماز، پند و یادآوري است مر یادکنندگان و پندگیرندگان را، چه آن سبب ذکر
.« فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ » : الهی، و ذکر موجب دوام فیض رحمت سبحانی است حیث قال
[سوره هود ( 11 ): آیه 115 ] ... ص : 153
( وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ ( 115
وَ اصْبِرْ: و صبر کن بر تبلیغ رسالت که متضمن اذیت است از کفار، یا صبر کن بر امتثال اوامر و اجتناب نواهی. فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ
الْمُحْسِنِینَ: پس بدرستی که ذات احدیت الهی ضایع نگرداند اجر نیکوکاران را بلکه وافیا عطا فرماید ایشان را اکمل ثواب.
صبر عبارت است از حبس نفس از جزع نزد مکروه، و آن منع کند باطن را از اضطراب و «1» : بیان: محقق طوسی رحمه الله فرماید
لسان را از شکایت و اعضاء را از حرکات غیر معتاد، و یکی از بزرگترین صفات حسنه و اخلاق حمیده است به مرتبهاي که اکثر
صفات حسنه منوط به آن است چنانچه حضرت علی بن الحسین علیهما السلام فرماید: الصّبر من الایمان بمنزلۀ الرّاس من الجسد.
صبر نیست به ایمان بمنزله سر است نسبت به بدن. و احادیث بسیار در تأکید آن وارد شده: «2»
علی بن ابراهیم قمی از حضرت صادق علیه السّلام: قال اصبروا علی المصائب، و قال: اذا کان یوم القیمۀ نادي مناد: این الصّابرون؟
صفحه 97 از 241
فیقوم فئۀ من النّاس. ثمّ ینادي: این المتصبّرون؟ فیقوم فئۀ من النّاس. قلت جعلت فداك: و ما
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار ج 71 ص 68 )
. 2) کافی ج 2 ص 89 )
ص: 154
«1» . الصّابرون؟ قال علی اداء الفرائض و المتصبّرون علی اجتناب المحارم
فرمود: صبر کنید بر مصیبتها، وقتی روز قیامت شود، ندا کند منادي:
کجایند صبرکنندگان. پس برخیزند گروهی از مردم، پس ندا کند: کجایند متصبران. پس برخیزند گروهی از مردم. راوي گوید:
عرض کردم صابران کیستند؟ فرمود: اداکنندگان واجبات، و متصبران آنانکه اجتناب نمایند از محرمات.
نکته: عدول از مضمر به اسم ظاهر اشاره است به آنکه صبر از جمله حسنات است.
تبصره: آیه شریفه دستور کاملی است براي عموم مبلغین اسلامی و مروجین شریعت احمدي صلّی اللّه علیه و آله که در ناملایمات
روزگار غدار و اذیت و آزار مردمان ناهنجار، افسرده و پژمرده نشوند و عنان صبر را از دست ندهند که به مصداق آیه شریفه اجر
آنها را ذات فیاض مطلق ضایع نخواهد کرد بلکه به اضعاف مضاعف به ایشان عطا فرماید.
یعنی کسی که قرار «2» . در کافی شریف از حضرت صادق یا حضرت باقر علیهما السلام: قال من لا یعدّ الصّبر لنّوائب الدّهر یعجز
ندهد صبر را ملکه راسخه در نفس خود که دفع کند صولت نزول نوائب و مصائب را به سبب آن، عاجز شود طبع و نفس او از
مقاومت و تحمل مشقات، پس هلاك شود به هلاکت صوري و معنوي بواسطه جزع و تقویت اجر، و چه بسا عاقبت وخیم وارد آید.
[سوره هود ( 11 ): آیه 116 ] ... ص : 154
فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّۀٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ
( کانُوا مُجْرِمِینَ ( 116
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی ج 1 ص 129 ، و بحار ج 71 ص 85 )
. 2) اصول کافی ج 2 کتاب الایمان و الکفر، باب الصبر ص 93 ، حدیث 24 )
ص: 155
چون بیان فرمود هلاك امم سابقه را، در عقب آن بیان فرماید به این که این هلاکت از جانب خودشان بود و الا اگر در آنها
جماعتی مؤمنین و امر به صلاح و نهی از فساد مینمودند هرآینه مستأصل نمیگشتند و لذا فرماید:
فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ: پس چرا نبودند از اهل قرنهائی که پیش از شما بودند. أُولُوا بَقِیَّۀٍ: صاحبان عقل و رأي و اخبار، یا
چرا نبودند باقی گذارندگان نفس خود و نگاهدارندگان غیر که از روي جزم و عاقبت بینی و خیرخواهی، یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی
الْأَرْضِ: باز میداشتند مفسدان را از فساد در زمین به گمراهی و سرکشی و نافرمانی تا عذاب بدیشان نازل نشود. إِلَّا قَلِیلًا مِمَّنْ أَنْجَیْنا
مِنْهُمْ: مگر عده کمی از آنها که نجات دادیم ایشان را از گذشتگان که نهی مینمودند مردمان را، مراد انبیاء و مؤمنینند. وَ اتَّبَعَ
الَّذِینَ ظَلَمُوا: و پیروي کردند آنانکه کافر شدند. ما أُتْرِفُوا فِیهِ: آن چیزي را که متنعم بودند، یعنی پیروي آرزوهاي خود نموده تمام
همت را به تحصیل اسباب شهوات صرف گردانیده از ماوراي آن اعراض کردند. وَ کانُوا مُجْرِمِینَ: و بودند مصرّ در طغیان و کفران
و مخالفت حضرت منان، لا جرم مبتلا به نتایج اعمال، و معذب به عذاب استیصال گردیدند.
صفحه 98 از 241
تنبیه: آیه شریفه دلیل است بر وجود امر به معروف و نهی از منکر، زیرا حق تعالی مذمت فرمود ایشان را به ترك نهی از فساد، و
اخبار فرمود که عده قلیلی از آنها نجات یافتند به سبب اقدام بر نهی از فساد، و تنبیه نموده بر این که اگر نهی میکردند کثیرشان
مانند قلیل، هرآینه هلاك نمیگشتند.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه (ذیل خطبهاي) فرماید: فانّ اللّه سبحانه لم یلعن القرن الماضی بین ایدیکم الّا
«1» ... لترکهم الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر فلعن السّفهاء لرکوب المعاصی و الحکماء لترك التّناهی
__________________________________________________
1) نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه 234 ص 808 با اختلافی مختصر. )
ص: 156
یعنی: پس بدرستی که خداوند سبحان دور نساخت از رحمت واسعه خود قرون گذشته را که پیش از شما بودند مگر به جهت
ترك ایشان امر به معروف و نهی از منکر را، پس لعن فرمود نادانان را به جهت ارتکاب معصیتها، و دانایان را به سبب ترك نهی از
مناهی.
[سوره هود ( 11 ): آیه 117 ] ... ص : 156
( وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُري بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها مُصْلِحُونَ ( 117
وَ ما کانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُري بِظُلْمٍ: و شایسته حکمت و مصلحت پروردگار تو نباشد که هلاك فرماید اهل شهر را به کفر و شرك.
وَ أَهْلُها مُصْ لِحُونَ: و حال آنکه اهل آن شهرها به صلاح آورندگان حقوق باشند، یعنی رعایت حقوق یکدیگر را نمایند. حاصل آیه
شریفه آنکه حق سبحانه به مجرد کفر و شرك هلاك نفرماید تا فساد و ظلم به آن منضم نشود، و لذا گفتهاند:
«1» . الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظّلم
و این سبب فرط رحمت الهی و مسامحه سبحانی است در حقوق خود، و از اینجا است که فقهاء امامیه در موقع تزاحم حقوق حقوق
عباد را بر حقوق اللّه مقدم میدارند. 2- آنست که حق تعالی به ظلم و ستم اهل شهري را هلاك نکند که با اصلاح باشند و از کفر
إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَ هُمْ » : و فساد دوري جویند بلکه به جهت ظلم آنها عذاب را نازل فرماید، چنانچه فرمود
«2» . -3 حق تعالی مؤاخذه ظلم احدي از ایشان ننماید با اصلاح اکثر ایشان، و قول اول از ابن عباس نقل شده « یَظْلِمُونَ
__________________________________________________
. 1) تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 463 )
. 2) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 202 )
ص: 157
[سوره هود ( 11 ): آیه 118 ] ... ص : 157
( وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّۀً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ ( 118
وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ: و اگر خواستی پروردگار تو. لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّۀً واحِدَةً:
هرآینه قراردادي به جبر و قهر و الجاء تمام مردمان را یک گروه، یعنی بر یک دین و آئین مسلمین صالحین به اینکه خلق فرماید در
قلوب ایشان علم به اینکه اگر قصد غیر ایمان را نمایند، هرآینه منع گردیده شوند، لکن این منافی تکلیف و نقض غرض خواهد بود
زیرا غرض تکلیف استحقاق ثواب، و آن منوط به اختیار است. و بدین سبب حکیم علی الاطلاق نخواسته ایمان اجباري و اضطراري
صفحه 99 از 241
را، بلکه اراده فرموده ایمان اختیاري را، پس بندگان را تمکین و اختیار مرحمت نمود، بعضی به حسن اختیار ایمان آوردند، و برخی
به سوء اختیار کافر شدند.
وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ: و همیشه باشند اختلاف کنندگان در حق و باطل مانند یهود و نصاري و مجوس به جهت تدبر و تأمل ننمودن
در آیات و حجج بینه.
[سوره هود ( 11 ): آیه 119 ] ... ص : 157
( إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّۀِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ ( 119
إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ: مگر آنکه رحم فرموده پروردگار تو او را به لطف و توفیق بواسطه تفکر و نظر در دلایل هادیه و بینات الهیه. مراد
اهل ایمانند که اختلاف در اصول دین ندارند از زمان آدم علیه السّلام تا خاتم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.
نزد بعضی مراد اختلاف در روزي است که عدهاي با ثروت و دستهاي به مسکنت مگر آن کس که به مرحمت الهیه نعمت قناعت را
دارا باشد. وَ لِذلِکَ
ص: 158
خَلَقَهُمْ
: و به جهت تمکین و اختیار که اختلاف از آن ناشی شده خلق فرموده ایشان را تا ثواب دهد اختیارکنندگان حق را به جهت حسن
اختیار و معاقب سازد اختیارکنندگان باطل را به سبب سوء اختیارشان. یا حق تعالی براي رحمت که آن احسان و فضل است ایشان
را خلق فرموده تا به حسن اختیار آن را دریابند. بلکه دلالت عقل و شهادت لفظ، مؤید این معنی است:
اما دلالت عقل: بجهت آنکه برهان عقلی حاکم است که شایسته مقام ربوبی نیست خلقان را براي اختلاف آفریند، و غرض از
خلقت هم اختلاف باشد، زیرا حق تعالی نهی از اختلاف و ذات اقدسش کاره از آن و امر به اتفاق فرموده، وعده بر این و وعید بر
آن نموده، پس چگونه آن را بجا آورد.
و اما شهادت لفظ به سبب کنایه به لفظ رحمت نزدیکتر است تا لفظ اختلاف و در کنایه به اقرب مذکورین اولی است.
نزد بعضی اهل تأویل معنی آیه آنکه: اگر من خواهم خلقان را یک امت کنم، یعنی همه را به بهشت برم تا همه در این باب یک
و مراد به این هدي راه بهشت و لامحاله خداي « وَ لَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها » امت و یک جبلّت و یک جنس باشند نظیر آیه
تعالی ایشان را براي ایمان و طاعت آفریده.
وَ تَمَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ: و رسیده است بتمامه وحی و وعید پروردگار توبه بندگان، یا تمام شده کلمه پروردگار تو به وقوع خبر مطابق با
مخبر. لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّۀِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ: هرآینه البته البته پر سازیم جهنم را از جنیان و آدمیان تماما به سبب کفرشان. آیه
شریفه مورد تحذیر و تحدید خلقان است به آنکه عاصیان و کافران همین خلقانند که حق تعالی جهنم را از ایشان پر گرداند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 120 ] ... ص : 158
( وَ کُ  لا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ فِی هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَۀٌ وَ ذِکْري لِلْمُؤْمِنِینَ ( 120
ص: 159
وَ کُلا نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ: و هر خبري که ما بیان و شرح دهیم بر تو از اخبار پیغمبران. ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ: آن چیزي است
که ثابت میگردانیم به آن قلب تو را، یعنی فایده این خبرها آنکه دل تو را بیارامد و یقین تو را بیفزاید و بر اداي رسالت ثبات نمائی
و از ایذاي کفار شکیبا باشی. وَ جاءَكَ فِی هذِهِ الْحَقُّ: و آمده است به تو در این سوره آنچه درست و راست است.
صفحه 100 از 241
تخصیص این سوره به حق براي تشریف یا به اعتبار آنکه بعضی از امور حقه این سوره اکد است از بعض دیگر مذکوره در غیر این
سوره، و الا همه سور قرآنی حق است. یا معنی آنکه حق به تو آمد در این خبرها یا در این ایام و ازمان. وَ مَوْعِظَۀٌ وَ ذِکْري لِلْمُؤْمِنِینَ:
و پندي و یادآوري است براي ایمان آورندگان. این اشاره است به سائر فوائد عامه.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در خطبه ( 89 ) فرماید: فاتّعظوا عباد اللّه بالعبر النّوافع و اعتبروا بالاي السّواطع و ازدجروا بالنّذر
«1» ... البوالغ و انتفعوا بالذّکر و المواعظ
یعنی: پس پند پذیرید اي بندگان خدا به عبرتهاي فائدهرسان، و عبرت یابید به آیتهاي باهره قرآن، یا نظر کنید در آثار گذشتگان و
بترسید از آنچه رسید بدیشان و منزجر شوید به ترساننده بیپایان، و فایده برید به یادآوري پند دهندگان و موعظه پنددهندگان.
[سوره هود ( 11 ): آیه 121 ] ... ص : 159
( وَ قُلْ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ إِنَّا عامِلُونَ ( 121
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه فیض الاسلام خطبه 84 ص 203 )
ص: 160
بعد از آن تهدید منکرین را فرماید:
وَ قُلْ لِلَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ: و بگو اي پیغمبر مر کسانی را که ایمان نیاورند.
اعْمَلُوا عَلی مَکانَتِکُمْ: عمل کنید در حالتی که بر آن متمکنید، یعنی بکنید آنچه توانید این بر سبیل تهدید و وعید است. إِنَّا عامِلُونَ:
بدرستی که ما نیز عمل کنندگانیم به همان حال که امر شدهایم.
[سوره هود ( 11 ): آیه 122 ] ... ص : 160
( وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ ( 122
وَ انْتَظِرُوا: و منتظر باشید به ما انقلاب زمان و دور روزگار را. إِنَّا مُنْتَظِرُونَ: بدرستی که ما منتظر هستیم نزول عذاب را بر شما، یا
انتظار دارید آنچه را که ایعاد فرموده پروردگار شما را بر کفرتان از عقاب، و ما نیز منتظریم آنچه را وعده فرموده پروردگار ما را بر
ایمان از ثواب.
[سوره هود ( 11 ): آیه 123 ] ... ص : 160
( وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ( 123
وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: و خاصه ذات احدیت الهی است علم آنچه غائب است در آسمان و زمین، و مخفی نباشد چیزي از
علم او، یا براي خداست خزائن آسمان و زمین.
تنبیه: انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام در مرتبهاي باشند که تلقی نمایند مغیبات را به تعلیم سبحانی مانند وحی و الهام مانند سایر
معلومات دینیه، بنابراین منافات ندارد با اختصاص غیب به ذات غیب الغیوب، چه احدي بدون تعلیم الهی، مغیبات را عالم نخواهد
بود.
وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ: و به سوي حکم الهی بازگردد در معاد تمام کارها، زیرا در دنیا گاهی به عنوان عاریه مالک شوند بعضی امر
و نهی و نفع و ضرر را، و لکن در آخرت احدي را ملک و ملک نخواهد بود و فرمانفرمائی
صفحه 101 از 241
ص: 161
اختصاص دارد به ذات سبحانی جل جلاله. فَاعْبُدْهُ: پس پرستش و ستایش کن ذات احدیت الهی را که مالک الرقاب است. وَ تَوَکَّلْ
عَلَیْهِ: و توکل بکن بر او در تمام امور و اعتماد و اطمینان به او بدار.
نکته: تقدیم عبادت بر توکل اشاره است به آنکه نفع توکل به عابدان رسد، و توکل به مجرد گفتن بیاعتبار بود، بلکه باید عقد
قلبی راسخ و ثابت باشد به اینکه کارگذار عالم وجود، ذات سبحانی است لا غیر.
وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ: و نیست پروردگار تو بیخبر از آنچه بجا میآورند بندگان، بلکه عالم است به تمام اعمال از جزئی و
کلی، ظاهري و مخفی و هر یک را بر وفق افعال خود مجازات خواهد داد. در تیسیر- از کعب الاحبار نقل شده که فاتحه تورات،
«1» . اول سوره انعام و خاتمه آن آخر سوره هود است
تبصره: آیه شریفه مشتمل است اصول مطالب را از اثبات مبدأ و توحید و معاد و دعوت به حق و ارشاد بر توکل به خداوند مطلق و
اخطار به مجازات اعمال بر سبیل حق.
اشاره به آنکه در عالم وجود ذاتی باشد مستجمع تمام صفات کمالیه و « وَ لِلَّهِ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ » اما اثبات مبدأ و توحید بقوله
منزه از کلیّه نقایص و او ذات احدیت غیب الغیوب است که خاصه حضرت او است غیب آسمان و زمین.
اعلام فرموده که به سوي ذات سبحانی است بازگشت تمام امور، و آن روز معاد باشد که « وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ » اما معاد- قوله
افعال و اعمال بندگان به محضر عدلش حاضر آیند.
که پرستش و ستایش مالک الرقاب را عقل حاکم باشد. « فَاعْبُدْهُ » اما مرحله سوم- قوله
اشعار بسر آمد تمام صفات حمیده فرموده، یعنی توکل و در مرحله اخیره اخطار به مجازات و « وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ » اما مرحله چهارم- قوله
مکافات اعمال بقوله
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 205 )
ص: 162
عملیات بندگان مخفی و مستور نیست از علم ازلی الهی، بلکه احاطه دارد به تمامی ممکنات از کلی « وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ »
و جزئی و به حق مجازات یابند.
تمام شد سوره هود به استعانت خداوند محمود و الحمد لله رب العالمین و صلی اللّه علی محمد و آله الطاهرین
ص: